بعدازدوسال که قسمت ما شد وآقا طلبید رفتیم مشهد واز3روزی که رحل اقامت گزیده بودیم. واز3روزیکه برای نمازوزیارت به آستانه بهشتی آن امام هما مشرف شدیم2.روزش راپشت درهای بسته صحنهای انقلاب وآزادی نه من وهمراهان. بلکه هزاران نفرسرگردان ومبحوت به صدای مکبر فقط کوش می دادن .چهرهای غم زده ای که با بازبودن دربهای واتصال شرعی نماز جماعت برقرار می شد وشهد شیرین زیارت با خواندن نماز به جماعت درکام این خلق والله دوچندان می شد چه بسا خیلی ازاینهایی که وضوء گرفته آنجا متحیرایستاده بودن. تا آخرعمر هم دیگر قسمت شان این مقعیت دراین مکان بهشتی برای شان پیش نیاید.
وقتی مکبرنماز دوم را تکبیر میکوید باخودت میکی آیا همینجا را میکن امل قرای شیهء .آیا همینجا:برای نمازچنصد هزار مترفرش پهن مکنند:وخیلی آیا:دیکر.چشمت را حواله گل دسته های آقا میکنی و دست ادب به سینه زیرلب زمزمه می کنی { اسلام وعلیک یا غریب القربا}