پيام
+
[تلگرام]
استکان چاي را تا نيمه نوشيده بودم که متوجه چرخش استکان چاي را تا نيمه نوشيده بودم که متوجه چرخش کابشنم در ماشين لباسشويي شدم.با هرچرخشي از ميان لابلاي کف ها مايع داخل ماشين آستري خزه دارکابشنم رخ مي نمود.واحساس گرم روزهاي سرد زمستان را برايم تدائي مي کرد.جيب هاي بي شمارش تمام وسايل همراهم را در خود جاي مي دهد.والبته براي پيدا کردن کليد وسويچ ماشين خيلي وسط ها مي بايست تمام آن جيب ها را به گردم.تا شايد کليد فراموش ورئياهايم را شايد پيدا کنم.جيبي داشت در جلو دوطرف يکي عمودي ويکي افقي .و ديگر جيبش در بالاي سينه با دکمه غيبي سمت راست و چپ.جيبي براي موبايل در پايين آستري که باکوچکيش براي موبايل من که از همان قديمي ها هست خوب بود.در سوز سرد صبح گاهان دو جيب جلو جايگاه گرمي براي دست هايم داشت.براي نگهداري کيف مدارک دو جيب مخصوص داشت.وبراي پول خورد هم ،که شرمنده آن بودم هيج وقط سکه اي براي آن نداشتم.(آخر کم که سکه بالا و پايين نمي شود همان به .که ما نداشته باشيم)عينکم را به راحتي در هرکدام از جيب ها مي گذاشتم .ولي با آمدن فصل گرما کابشنم با تمام لطافت و گرمي وکلاسش من را رها مي کند. وبا يگانه جيب پيراهنم تنها مي گذارد..من ديگر نبايد کليدي داشته باشم ونه عينکي ونه کيف پولي'
همه درها به رويم فعل خواهند بود.
هيج چيز را نه خواهم ديد.
ريالي براي خريد نه خواهم داشت.
بااين پايين آمدنش(ريال)
و حالا هم که مي خواهند حذفش کنند(حذف صفر )
کابشنم در ماشين لباسشويي شدم.با هرچرخشي از ميان لابلاي کف ها مايع داخل ماشين آستري خزه دارکابشنم رخ مي نمود.واحساس گرم روزهاي سرد زمستان را برايم تدائي مي کرد.جيب هاي بي شمارش تمام وسايل همراهم را در خود جاي مي دهد.والبته براي پيدا کردن کليد وسويچ ماشين خيلي وسط ها مي بايست تمام آن جيب ها را به گردم.تا شايد کليد فراموش ورئياهايم را شايد پيدا کنم.جيبي داشت در جلو دوطرف يکي عمودي ويکي افقي .و ديگر جيبش در بالاي سينه با دکمه غيبي سمت راست و چپ.جيبي براي موبايل در پايين آستري که باکوچکيش براي موبايل من که از همان قديمي ها هست خوب بود.در سوز سرد صبح گاهان دو جيب جلو جايگاه گرمي براي دست هايم داشت.براي نگهداري کيف مدارک دو جيب مخصوص داشت.وبراي پول خورد هم ،که شرمنده آن بودم هيج وقط سکه اي براي آن نداشتم.(آخر کم که سکه بالا و پايين نمي شود همان به .که ما نداشته باشيم)عينکم را به راحتي در هرکدام از جيب ها مي گذاشتم .ولي با آمدن فصل گرما کابشنم با تمام لطافت و گرمي وکلاسش من را رها مي کند. وبا يگانه جيب پيراهنم تنها مي گذارد..من ديگر نبايد کليدي داشته باشم ونه عينکي ونه کيف پولي'
همه درها به رويم فعل خواهند بود.
هيج چيز را نه خواهم ديد.
ريالي براي خريد نه خواهم داشت.
بااين پايين آمدنش(ريال)
و حالا هم که مي خواهند حذفش کنند(حذف صفر )